آنیتا جوجو

منبع مطالب مفید و کوتاه برای اپلیکیشن های اجتماعی مثل تلگرام ، وایبر ، واتساپ و ...

آنیتا جوجو

منبع مطالب مفید و کوتاه برای اپلیکیشن های اجتماعی مثل تلگرام ، وایبر ، واتساپ و ...

این سایت منبعی از مطالب مفید ، روشنگرانه و کوتاه در زمینه های پاسخ به شایعات ، آشپزی ، اشعار مربوط به امامان ، پاسخ به شبهات وهابیت ، مطالب جذاب و زیبا و دستچین شده و ... است که منبعی کامل برای استفاده در اپلیکیشن های اجتماعی و فضاهای مجازی مثل تلگرام ، وایبر ، واتس اپ ، کوکو ، و ... بشمار می رود . به دوستان خود این سایت را معرفی کنید و ما را از نظرات و انتقادات خود بی نصیب نگذارید . این سایت هر روز یا هفته ای چند بار به روز می شود .

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات

۸ مطلب با موضوع «داستانهای رزق حلال و حرام» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

این هم لقمه را شبهه ناک می کند ؟


امام محمد باقر در حبس منصور دوانیقی بود و چیز کمی تناول می کرد . روزی یکی از زنان صالحه که دوستدار اهل بیت (ع) بود دو قرص جوین از وجه حلال پخته ، نزد امام محمد باقر (ع) برد و با دست زندانبان پیش امام فرستاد . زندانبان امام را گفت : فلان صالحه که از دوستداران شماست این دو قرص را به رسم هدیه فرستاده و سوگند می خورد که از وجه حلال است و التماس دارد که امام از آن تناول کند . 

امام قبول نفرمود و پیش او بازفرستاده و فرمودند : 

» این را بگوی که ما می دانیم که طعام تو حلال است ، اما چون بر طبق حرام پیش ما فرستادی ( یعنی بر دست زندانبان ) ، خوردن آن بر ما روا نیست . » (1)


1 . لطاءف ، صفحه 44



#داستان های واقعی #رزق حلال و حرام


 منبع انواع عکس نوشته برای فضای مجازی :

http://aksestan.blog.ir

 

منبع مطالب کوتاه و آماده برای فضای مجازی :

http://anitajoojoo.blog.ir

  • آنیتا جوجو
  • ۰
  • ۰

شیخ انصاری (ره) حاصل مراقبت در حلال و حرام است ...


یکی از مقلدین شیخ انصاری که تاجر بود یک عبای زمستانی گرانبها که در نوع خود بی نظیر بود به شیخ هدیه کرد و به این ترتیب دست شیخ را بوسید و عبا را بر دوش او افکند .

فردای آن روز آن تاجر ، در نماز جماعت شیخ انصاری شرکت کرد ولی دید همان عبای ساده ای که با مقام زعامت شیخ تناسب ندارد بر دوش اوست . 

بعد از نماز به محضر شیخ رفت و پرسید : " آن عبای گرانبها که دیروز به شما هدیه کردم کجاست ؟ "

شیخ در پاسخ گفت : " آن را فروختم و با پول آن دوازده لباس زمستانی ساده خریداری کرده و به افرادی که در این فصل زمستان لباس زمستانی نداشتند دادم .

تاجر عرض کرد : ای مولای من ، عبا مال شما بود و به خصوص برای شخص شما خریده بودم ، تا شخص شما آن را بپوشد ، نه اینکه آن را بفروشید و از پول آن چند لباس برای مستحقین فراهم نمایید .

شیخ در پاسخ فرمود : " وجدانم چنین کاری را نمی پذیرد که چنان عبایی بپوشم در حالی که عده ای به لباس ساده ی زمستانی نیازمند باشند . "


#داستان های واقعی #رزق حلال و حرام


 منبع انواع عکس نوشته برای فضای مجازی :

http://aksestan.blog.ir

 

منبع مطالب کوتاه و آماده برای فضای مجازی :

http://anitajoojoo.blog.ir

  • آنیتا جوجو
  • ۰
  • ۰

شیخ انصاری حاصل مراقبت در حلال و حرام است ...


یکی از مراجع بزرگ تقلید ، حضرت آیت الله العظمی شیخ مرتضی انصاری ، صاحب کتاب مکاسب و رساءل بود . وی در ماه ذیحجه سال 1214 قمری در دزفول متولد شد و در سال 1281 در سن 67 سالگی از دنیا رفت و قبر شریفش در نجف اشرف است .

ایشان در زمان مرجعیت خود که بیت المال در اختیارش بود مقداری از بیت المال را برای مخارج زندگی خانواده ی خود مقرر کرده بود . ولی این مقدار نیازهای معمولی خانه اش را تامین نمی کرد . خانواده ی او یکی از علمای محترم را که مورد احترام شیخ انصاری بود واسطه قرار داد که از شیخ انصاری بخواهد تا بر مقدار پول برای مخارج خانه بیفزاید . 

آن عالم به حضور شیخ انصاری رفت و جریان را به عرض رساند و از او خواست که مقداری بر شهریه مقرر خانه بیفزاید  تا اهل خانه بتوانند نیازهای خانه را تامین نمایند .

شیخ در برابر این تقاضا سکوت کرد . نه جواب منفی داد و نه جواب مثبت .

فردای آن روز ، شیخ انصاری به خانه اش آمد و به عیالش گفت : لباس مرا شستشو کن و چرک آن را در ظرفی بریز .

او چنین کرد و آب چرک آلود لباس را در ظرفی ریخت و جریان را به شیخ اطلاع داد .

شیخ به او گفت : این آب چرک آلود را بیاشام !!!

عیال گفت : چگونه آن را بیاشامم با اینکه آلوده و چرکین است ، و انسان از آشامیدن چنین آبی متنفر می باشد ؟!

شیخ گفت : این اموالی که در اختیار من است چرک های اموال مردم است . این اموال متعلق به تهیدستان می باشد و برای من بیش از آنچه برای شما و سایر فقرا مقرر ساخته ام جایز نیست که به شما بدهم . من و شما و سایر مستمندان در این بیت المال بطور مساوی حق داریم و هیچ گونه امتیازی بین من و شما و مستمندان نیست .


#داستان های واقعی #رزق حلال و حرام


منبع مطالب آماده برای فضای مجازی :

http://anitajoojoo.blog.ir


منبع انواع عکس نوشته برای فضای مجازی :

http://aksestan.blog.ir 

  • آنیتا جوجو
  • ۰
  • ۰

" حساب دقیق "


سید نعمت الله جزایری در انوار نعمانیه باب احوال بعد از مرگ می نویسد که در اخبار است مرد مستمندی از دنیا رفت و از صبح که جنازه او را بلند کردند تا به شام از دفنش فارغ نشدند ( به واسطه ی کثرت ازدحام و انبوه جمعیت ) . 

بعدها او را در خواب دیدند ؛ پرسیدند خداوند با تو چه کرد ؟ 

گفت : خداوند مرا آمرزید و نیکی و لطف زیادی درباره ی من فرمود ، ولی حساب دقیقی کرد . حتی روزی بر در دکان رفیقم که گندم فروشی داشت نشسته بودم با حال روزه .

هنگام اذان که شد ، یک دانه از گندم های او را برداشته و با دندان خود دونیمه کردم . در این موقع به خاطرم آمد که گندم از من نیست . آن دانه شکسته را به روی گندم های او افکندم . خداوند چنان حسابی کرد که از حسنات من به اندازه ی نقص قیمت گندمی که شکسته بودم گرفت .


#داستان های واقعی #رزق حلال و حرام


 منبع انواع عکس نوشته برای فضای مجازی :

http://aksestan.blog.ir

 

منبع مطالب کوتاه و آماده برای فضای مجازی :

http://anitajoojoo.blog.ir

  • آنیتا جوجو
  • ۰
  • ۰

مردی که دعا می کرد ...


نقل شده است که حضرت موسی (ع) از برای حاجتی ، روزی بیرون رفته بود . عبورش به شخصی افتاد که دست خود را بلند نموده به درگاه خداوند گریان و نالان بود . حضرت موسی (ع) چون از کار خود مراجعت نمود آن شخص را دید که هنوز بدان حال زاری می کرد .

حضرت موسی (ع) عرض کرد 

" خدایا این بنده ی توست . دعا و تضرع به سویت می نماید  . اجابت دعایش فرمای . "

وحی به موسی (ع) رسید که :

" اگر هر دو دست را بلند کند تا که به آسمان رسد و گریه اهل زمین نماید تا که نفسش قطع شود و به اندازه اهل زمین دعا نماید رحم به او ننمایم و دعایش را به اجابت نرسانم . "

حضرت موسی (ع) درصدد سوال از خداوند برآمده که

" چه سبب دارد که دعایش مستجاب نشود ؟"

پروردگار فرمود که :

" ای موسی ، این کس در ظلم مصر و در خانه اش چیز حرام و شکمش مملو از حرام است . "


" خوراک حرام و عدم استجابت دعا "


**************


#داستان های واقعی از #رزق حلال و حرام


منبع مطالب آماده برای فضای مجازی :

http://anitajoojoo.blog.ir


منبع انواع عکس نوشته برای فضای مجازی :

http://aksestan.blog.ir

  • آنیتا جوجو
  • ۰
  • ۰

عدم رعایت مال مردم و اثر استجابت دعا


در خبر است که در زمان بنی اسراءیل، هفت سال متوالی قحطی به مرتبه ای رسید که ایشان استخوان و مردار و فضله و مزابل و ... را می خوردند و در کوه ها می رفتند و تضرع و زاری می نمودند و باران را از خداوند مسءلت می نمودند و وحی از خداوند به پیامبر وقت رسید که " به ایشان بگوی که چرا دست خود را به جانب من بلند می سازید و به دعا یادآوری می نمایید و حال آنکه از آنچه حرام گردانیده ام خورده اید و شکم خود را از حرام مملو ساخته اید ؟  الحال غضبم بر ایشان شدت یافته  ؛ اگر چنان به پاهای خود بر زمین راه روید که از راه رفتن بازمانید و دست های خود را بلند سازید تا که به آسمان برسد و این مقدار دعا نمایید که زبان هایتان کند گردد من دعای شما را مستجاب نمی کنم و این قدر گریه و تضرع نمایید که نهرها از چشم شما جاری شود . من به شما رحمت و  شفقت ننمایم تا زمانی که مال مردمان را به صاحبانشان تسلیم گردانید . "


پس ایشان متوجه به دادن مال مردم شدند و انصاف را شعار و رفتار خود قرار دادند و متوجه قیامت شدند و از ابر رحمت بهره ور گشته ، آنقدر باران که لازم بود نازل گردید ، مزارع و صحرا را سیراب و سبز و خرم گردانید و از آن تنگی نجات یافتند .


منبع : کتاب مناهج الشارعین ، ص 302 ، تالیف مرحوم میرداماد 


***************


#داستان های واقعی #رزق حلال و حرام


 منبع مطالب آماده برای فضای مجازی :

http://anitajoojoo.blog.ir


منبع انواع عکس نوشته برای فضای مجازی :

http://aksestan.blog.ir 

  • آنیتا جوجو
  • ۰
  • ۰

داستان واقعی شریک


شریک بن عبدالله مردی بود عالم و زاهد و بسیار فاضل . روزی وارد بر مهدی خلیفه عباسی شد . خلیفه به شریک پیشنهاد کرد "تو باید در بغداد قاضی القضاه شوی ."  او چون مردی عادل بود و دستگاه مهدی عباسی را غاصب و ستمگر می دانست این پیشنهاد را نپذیرفت . مهدی گفت : "پس باید فرزندان مرا علم بیاموزی ." شریک چون از مصاحبت و همنشینی ملوک و فرزندان آنان بیزار بود این را نیز نپذیرفت .

مهدی عباسی گفت : "پس حتما نهار را نزد ما بمان تا ما از نصایح تو بهره مند شویم" . از این رو اجبارا این پیشنهاد را پذیرفت . 

هنگام صرف غذا در سفره ی شاهانه از انواع غذاهای لذیذ استفاده کرد . بعد از خوردن غذا آشپز مخصوص سلطنتی رو به مهدی عباسی کرده ، گفت : "قربان ! این آقای عالم و زاد و پرهیزگار بعد از این غذا دیگر روی سعادت و رستگاری را نخواهد دید" .

این بود که تدریجا این غذای حرام در روش شریک اثر بدی گذاشته ، پس از مدتی به خلیفه پیشنهاد قضاوت و نیز تربیت اولادش را نموده و مصاحبت و قضاوت ، هر دو را قبول کرد .

روز اول  ماهی بود و می خواست حقوق بگیرد و مدیر مسءول در پرداخت حقوق  و ماهانه تعلل می ورزید و امروز را به فردا می انداخت . شریک به او اعتراض کرد . رءیس دارایی با تغیر به شریک گفت : "تو که به من گندم نفروخته ای که این قدر سماجت در گرفتن حقوق می کنی" .

شریک گفت : "بلی ، بالاتر از گندم به این دستگاه فروخته ام ، دینم را به این دستگاه فروخته ام و آن در نتیجه قضاوت های خلاف عدالتی است که به آنها فتوا داده ام" .

حضرت امام صادق (ع) او را نفرین نموده ، فرمود : " خداوند گوشت بدن او را با شانه های آتشین در قیامت از بدنش جدا گرداند . "

آری ، شریک بن عبدالله غذای حرام و لقمه ناپاک ولو یک مرتبه بیش نخورد لکن آنچنان او را عوض کرد و صفحه قلب او را تیره و تار نمود که جزء علمای دربار ظلم گردید و بر اثر یک مرتبه خوردن غذای حرام سعادت خود را از دست داد .


یک عمر پرهیز اما اثر یک وعده غذای حرام


*************


#داستانهای واقعی #رزق حلال و حرام


 منبع مطالب آماده برای فضای مجازی :

http://anitajoojoo.blog.ir


منبع انواع عکس نوشته برای فضای مجازی :

http://aksestan.blog.ir 



  • آنیتا جوجو
  • ۰
  • ۰

حقیقتی در مورد خواجه عبدالله انصاری که کسی نمی داند !


خواجه عبدالله مبارک انصاری را بعضی گفته اند پدرش مبارک باغبان بود . روزی صاحب باغ به باغ آمد و به او گفت فورا مقداری انار شیرین بیاور تا بخوریم . مبارک چند اناری بیاورد و صاحب باغ بچشید و گفت ترش است . برو انار شیرین بیاور .

چند مرتبه مبارک انار آورد و صاحب باغ بعد از چشیدن گفت اینها ترش است برو انار شیرین بیاور .

بالاخره صاحب باغ ناراحت شد و رو به مبارک کرد و گفت تو هنوز بعد از مدتی که در این باغ هستی درخت انار ترش را از شیرین تمیز نمی دهی ؟

مبارک در جواب گفت  : صحیح است که من مدتی است که در این باغ هستم اما هنوز از انار این باغ نخورده ام کا بدانم کدام درخت ترش و کدام شیرین است . چون که شما فقط نگهبانی و آبیاری باغ را به عهده ی من واگذار کرده اید و از شما اجازه نگرفتم که از میوه های باغ استفاده کنم .

صاحب باغ تعجب می کند و او را مورد امتحان قرار می دهد و می فهمد که مبارک راست می گوید و به او علاقه پیدا می کند تا آنکه دخترش را به ازدواج او در می آورد و خداوند هم بر اثر پاکی و صداقت مبارک ، از این ازدواج فرزندی به او عطا می کند به نام عبدالله که هنوز نامش بر زبانهاست و در احوالات او چنین آمده است :

شخصی به عبدالله مبارک ، عارف معروف گفت : خواب دیدم یک سال از عمر تو بیشتر نمانده است .

عبدالله مبارک در جواب گفت : روزگار درازی پیش ما نههدی . یکسال دیگر ما را اندوه هجران می باید کشید و تلخی فراق می باید چشید .



ثمره ی مراقبت از مال مردم


*************


#داستانهای واقعی #رزق حلال و حرام


 منبع مطالب آماده برای فضای مجازی :

http://anitajoojoo.blog.ir


منبع انواع عکس نوشته برای فضای مجازی :

http://aksestan.blog.ir

  • آنیتا جوجو